جدول جو
جدول جو

معنی راحت بار - جستجوی لغت در جدول جو

راحت بار(غَ / غِ لَ زَ دَ / دِ)
آرام بخش. (آنندراج) :
چه روح افزا و راحت باری ای باد
چه شادی بخش و غم برداری ای باد.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از راست باز
تصویر راست باز
بی حیله و نیرنگ، درستکار، برای مثال نداریم بر پردۀ کج بسیچ / به جز راست بازی ندانیم هیچ (نظامی۶ - ۱۱۳۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راست کار
تصویر راست کار
درستکار، کسی که کارهایش از روی راستی و درستی باشد، امین، پاک دست، درست کردار، صحیح العمل، برای مثال خواهی که رستگار شوی راست کار باش / تا عیب جوی را نرسد بر تو مدخلی (سعدی۲ - ۶۸۰)
فرهنگ فارسی عمید
که بال مستقیم دارد، مقابل کج بال،
حشره ای که بال راست و مستقیم دارد، مانند ملخ، آبدزدک، (از جانورشناسی عمومی ج 1 ص 160)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
دهی است از دهستان لواسان کوچک از بخش افجۀ شهرستان تهران که در شش هزارگزی راه گلندوک و شش هزارگزی راه عمومی واقع است. محلی است کوهستانی و سردسیر و سکنۀ آن 302 تن میباشد. اهالی شیعه و فارسی زبان اند. آب آن از چشمه سار تأمین می شود و محصول آن غلات و بنشن و شغل اهالی زراعت است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
(غُ نِ / نَ دَ / دِ)
پراکننده راحت. منتشرکننده آسایش و به مجاز آرام بخش. آسایش بخش:
بباغ رفتم تا خود چه حال پیش آید
که باد راحت پاش است و ابر شادی بار.
عمادی (از سندبادنامه ص 136)
لغت نامه دهخدا
(حَ تِ)
شادی روح. (آنندراج). آسایش روان:
ای جفت دل من، از تو فردم
وی راحت جان ز تو بدردم.
سوزنی.
و رجوع به راحه شود
لغت نامه دهخدا
(فَ مَ دَ / دِ)
که راست بازد، که در بازی غدر و تزویر و دورویی نکند، که جر نزند، که در قمار دغلی نکند، پاکباز، که دغا و دغل نکند در قمار، مقابل دغل باز: هو تقی الظرف، یعنی امین راست باز است، نه خائن و دغل باز، (منتهی الارب)، راست، (یادداشت مؤلف)، بی غدر و تزویر:
این کارزنان راست باز است
افسون زنان بد دراز است،
نظامی،
- راست باز و پاکباز، آنکه در بازی و بمجاز در کارها بی غدر و تزویر باشد،
، صادق، (آنندراج) (ناظم الاطباء)، امانت دار، راست معامله، (آنندراج)، دیندار، با اعتقاد، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از رقت بار
تصویر رقت بار
کشتاوان رقت انگیز: (با وضع رقت باری در آنجا زندگی میکرد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحت گاه
تصویر راحت گاه
آسایشگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راحت باش
تصویر راحت باش
فرمانی که نشانه پایان یافتن یا تعطیل کوتاه مدت تمرین نظامی است
فرهنگ فارسی معین
شرم آور، فضیحت آلود، ننگ آور، ننگین
فرهنگ واژه مترادف متضاد
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
مريحٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
Comfortable, Cozily, Snug
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
confortable, confortablement, douillet
دیکشنری فارسی به فرانسوی
آسوده بودن
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
komfortowy, przytulnie, przytulny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
আরামদায়ক , আরামদায়কভাবে , আরামদায়ক
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
удобный , уютно , уютный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
bequem, gemütlich
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
комфортний , затишно , зручний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
آرام دہ , آرام دہ طور پر , آرام دہ
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
starehe, kwa faraja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
สบาย , อย่างสบาย , อบอุ่น
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
舒适的 , 舒适地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
rahat, rahat bir şekilde
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
편안한 , 아늑하게 , 아늑한
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
快適な , 快適に , 心地よい
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
נוח , בנוחות , נעים
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
आरामदायक , आरामदायक रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
comfortabel, gezellig, knus
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
cómodo, acogedoramente, acogedor
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
confortevole, comodamente, accogliente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
confortável, aconchegantemente, aconchegante
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از راحت بخش
تصویر راحت بخش
nyaman, dengan nyaman
دیکشنری فارسی به اندونزیایی